Clik here to view.
ماجرای یک اعدام
ماجرای یک اعدامسه شنبه, فوریه 24, 2015 - 19:20محمد مستوفی کنگاور------------------ .------------- اعدام کرم فشخورانی بعد از ظهر یکی از روزهای پائیز سال 1361 بود. آشیخ زمانی، حاکم شرع شهر کرمانشاه در...
View ArticleClik here to view.
چشم نظّاره
چشم نظّارهپنجشنبه, فوریه 26, 2015 - 13:02منوچهر برومندباد سردى كه گاه مى توفيد در تن خشك و نيمه جان درخت يا كه آهسته مى چميد به باغدر زمستان زمهريرزمانسينه مالان به خاك واپيچيد .چون دمى دم گرفت وغرّش...
View ArticleClik here to view.
ریحانه
مدرسه فمینیستی: متن زیر، داستانی است به قلم ترانه جفرودی:مثل دو پرده‌ی آویخته و چین دار، مژگانش، چشم‌هایش را پوشانده بودند. در خواب و بیداری بود که گاهی باز و بسته می‌شدند، به سختی. در لمحه‌ای زود گذر...
View ArticleClik here to view.
دو رباعی بهارانه
جنگل همه از ترانه‌ی سبز خوش است / این لحظه دل جوانه‌ی سبز خوش است // برخیز زمانه از تو می‌گوید و من / اینک نفس زمانه‌ی سبز خوش است
View ArticleClik here to view.
من آزادی نمی خواهم!
من آزادی نمی خواهم!سه شنبه, مارس 24, 2015 - 00:18رسول بداقی“من آزادی نمی خواهم”………………….تا سیاست بازان بی اخلاقاز برای لقمه ای نانآبروها را گروگان برده اند،من آزادی نمی خواهم.**اندیشه تا از ترس شلاقدر...
View ArticleClik here to view.
یادگارِ مظلومانه فرخنده
فریاد دردناک استخوانهای خرد شده اوزمانِه ی بیمار و اسیر مایکسردچار کینه و ذات عقرب هاست گمانه ی کر و کور ربانی ماپرپر گرفتار نیش مار کبراهاست.و سادگی انساندر این میانهدریغا، مونس ددها و دیوهاست.در دشتِ...
View ArticleClik here to view.
رؤیایِ یار
اختران خفتند وُ بازآمد سحرکی رسانی سویِ من از خود خبرای که جانی وُ جهان با تو خوش ستکی رسَد یارم چو رؤیا از سفربرگِ گریان مانده تنها بی درختمی دَوَد در جستجویت دربدرهیچ درگاهی پناگاهش نشدوای ازین...
View ArticleClik here to view.
فرخنده گل، خاکستر بهار
فرخنده گل، خاکستر بهارسه شنبه, مارس 24, 2015 - 15:27آ. ائلیار کرمهای لجنزار در هم لولیدندسنگها ها رنگ خون گرفتگلی سنگسار شد.*جنون زبانه کشیدگلها همه «فرخنده» شدبهاردرخون نشست.خروشید دریای...
View ArticleClik here to view.
فرخنده جان مرجانِ من
هر دینداری داعشی در درون داردعطار:مسلمانان مسلمانی گر اینستندانم کانچه می بینم چه دینست هرچه کردم تا غمت پنهان شودباز دیدم دیده ام گریان شودچهره را در دستها کردم نهانباز دیدم داغِ تو عصیان شودچشمها را...
View ArticleClik here to view.
بیا سر کوچه -گل دربند باشینا
بیا سر کوچه -گل دربند باشیناچهارشنبه, آوریل 1, 2015 - 19:34محمد احمدی زاده گل دربند باشینا چیخ گل بو آخشام اوستودربندیزین باشیناگل قول قولا گزیب قوجالاقبو شهرین یاشلی خیاوانلاریندادور گل قابالینی...
View ArticleClik here to view.
بیرآغ باش-اوتوز آلاباش( یک سر سفید - سی سر الوان)
بیرآغ باش-اوتوز آلاباش( یک سر سفید - سی سر الوان)جمعه, آوریل 10, 2015 - 10:41قهرمان قنبرى سولدوز فولكلوروندان بير كيچيك داستانماللا و قورت دعاسی سارال،سولدوزن إيلات كندلريندن بيرى دير.اَهالى سى...
View ArticleClik here to view.
تو را ایران جاویدان من آزاد می‌خواهم
تو را خاموش نه، خسته و زخمی نمی‌خواهم که دائم در خروش جنبش و فریاد می‌خواهمتو را ایران جاویدان من آزاد می‌خواهمتو را روزی رها از ظلمت و بیداد می‌خواهملبت را بار خنده، مردمت را شاد می‌خواهمتو را بر...
View ArticleClik here to view.
گنتر گراس غول ادبیات متعهد و معترض درگذشت
گنتر گراس غول ادبیات متعهد و معترض درگذشتسه شنبه, آوریل 14, 2015 - 05:33آ. ائلیارگنتر گراس نویسنده ی معروف آلمانی روز دوشنبه (13 آوریل/ 23 فروردین) در سن 87 سالگی در شهر لوبک آلمان درگذشت. او در سال...
View ArticleClik here to view.
فاصله یعنی سکوت
شکستی نی شنیدی آن نوا رادلی بشکست وُ نشنیدی صدا راسکوت اینجا صدا دارد ندانیبه زندان مانده می داند هوا رانخوردی بادۀ دلدادگی راندانی جان فشاندن ماجرا رامرا از خانه می رانَد هوایتکجا یابم نشانِ آن سرا...
View ArticleClik here to view.
نقش اشتباه
اکنون که چشمانت خالیست، زمانش رسیده ببینیاکنون که چشمانت خالیستاز عکسی که سالها جایم نشسته بودشاید ببینی امتصویر توهمی متراکمبا دستانی درازتر از پا و کوتاهتر از دهاندستانی آنقدر خالیکه تاب گرفتن نمی...
View ArticleClik here to view.
ضمیر اول شخص مفرد
ضمیر اول شخص مفردجمعه, آوریل 17, 2015 - 10:32کتایون آذرلی دست از همه چیز بکشدست از همه چیز کشیده شدهتقریباً به اندازه تعظیم و خواهشتقریباً به اندازه لرزه‌های درون و چهره‌های درهم فرو رفتهتقریباً به...
View ArticleClik here to view.
مترسک
مترسکشنبه, آوریل 18, 2015 - 16:19محمد احمدی زادهدر کنار گوسفندان مشغول چرا، دو چوبان مغرور، سوار بر اسبان چوبین، ناگهان از دو سوی تپه های دشت چالدران به سوی همدیگر تاختند. چون به هم رسیدند، "یاووز...
View ArticleClik here to view.
کارگر، فریاد کن!
کارگر، فریاد کن!چهارشنبه, آوریل 22, 2015 - 01:43رسول بداقی کارگر فریاد کن!سحرت نزدیک است.این هیولای ستم، از مترسک بیش نیست.خواهد آمد روشنیدر پی مافریاد کن، فریاد کن! می زند تاریخ بر ما نهیبعمر بیدادگری...
View ArticleClik here to view.
با من و میهنم / سرود ابرِ دشت
با من و میهنم / سرود ابرِ دشتچهارشنبه, آوریل 22, 2015 - 17:57کتایون آذرلی با من و میهنمبا من و میهنم چه رفته است ای ستاره از هنوزبا من و میهنم چه می‌رود ای ستاره از پارُ و از امسال و از مرگ این هراس را...
View ArticleClik here to view.
پل هایش
مدرسه فمینیستی: ماه ها تلاش می کرد آن ها را از خودش جدا و دورشان کند. بالاخره موفق می شد، اما تا بازگشتشان چند روز بیش تر طول نمی کشید. آینده اش بختکی[1] می شد و نفس اش را می برید، گذشته اش هم...
View Article