اگر این بهار
باز خجسته از پس الوند
روی به سوی وطن آرد،
اگر آن پاره ابر سیاه، برق زند ناگه
قهقههی مستانه سر آرد
و زار زار ز شوق، گریه ببارد
کبک دَری را به سبزههای سبز غزل
و آهوی زرد را به بیشه بخواند،
اگر بنفشه از کنارهی جوبارهها
پیام به پونهها برساند
و نازِ تابِ شکوفههای گلابی
به کوچه، عطر ببیزد،
اگر لالهی سرکش، به صحرا بماند
و بادِ در گذر را، مدیحهگوی قمریکان کوچه بسازد
وین بادِ مشک بیز
واماندگان زمهریری این دیار را به هوش بیارد،
........
باز خجسته از پس الوند
روی به سوی وطن آرد،
اگر آن پاره ابر سیاه، برق زند ناگه
قهقههی مستانه سر آرد
و زار زار ز شوق، گریه ببارد
کبک دَری را به سبزههای سبز غزل
و آهوی زرد را به بیشه بخواند،
اگر بنفشه از کنارهی جوبارهها
پیام به پونهها برساند
و نازِ تابِ شکوفههای گلابی
به کوچه، عطر ببیزد،
اگر لالهی سرکش، به صحرا بماند
و بادِ در گذر را، مدیحهگوی قمریکان کوچه بسازد
وین بادِ مشک بیز
واماندگان زمهریری این دیار را به هوش بیارد،
........